عاشق جانی

متن مرتبط با «انتخاباتی» در سایت عاشق جانی نوشته شده است

طنز انتخاباتی

  • کنکاشی در پروندۀ عملکردی و بیلان کار یکی از کاندیداهای مجلس که نخواست نامش فاش شود!این، بلاست یا نامزد نمایندگی؟![*]چند وقتی بود آقای میانسال و موقر و مهربانی در شهر ما پیدایش شده بود. آری پیدا شده بود. چون پیش از آن، چشم کسی به جمال این آقا در این شهر روشن نشده بود. این آقای میانسال و مهربان، هفته­ای دو سه روز یا بیشتر در شهر ما و در چشم همگان ظاهر می­شد. به هر کس می رسید، از دم لبخند می زد و سلام می کرد. شکلات هم تعارف می­کرد؛ به­خصوص به بچه­ها. اگر کسی را می دید که دو سه کیلو سیب و پیاز خریده و به خانه می بَرَد، با اصرار محموله را از او گرفته و تا درِ منزل وی حمل می­کرد. هر جا مرد یا زن سالمندی را می­دید، با اصرار بازوی او را گرفته و از اینور خیابان به آنور خیابان می­بُرد و می­گفت: «برید به امید خدا» به هر صندوق صدقاتی هم که می­رسید، دست کَرم در جیب خود کرده و مبلغی در آن می­انداخت. هر جا و در هر جمعی، کس یا کسانی از چیزی یا چیزهایی (مثلاً چاله چوله­ای در خیابانی و یا گرهی در کاری) گلایه و انتقادی را مطرح می­کردند، ایشان با به­صدا در آوردن تسبیح و البته با بیان نزم و امیدبخش خود، به آنان نوید می­داد که: « نگران نباشید، درست میشه. ان شاء الله درست میشه»»بین خودمان باشد، با حضور این مرد، و شور و حالی که در شهر ما پیدا شده بود، یاد یک تصنیف قدیمی افتادم که بلانسبت ایشان می گفت:تازگی ها توی ده ما دخترکی پیدا شده... هالای لای، پیدا شدهاین دخترک، بلای دلها شده ... هالای لای، دلها شدههر کی اونو دیده دلش شیدا شده... هالای لای، شیدا شده..... و از این صحبت­ها که، بیشتر از آنش باشد طلبتان!(اینجا خانواده نشسته!) . باری، ایشان هم، توی شهر ما واقعاً بلای دلها که نه، صیّاد , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها